این کتاب تلخیصی از کتاب «جنگ و صلح» ترجمه کاظم انصاری است که توسط محمدرضا سرشار روایت شده است. لئو نیکلایویچ تولستوی نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس است که در یاسنایا پالیانا از توابع تولا زاده شد و در روز (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگترین شخصیتهای تاریخ روسیه است. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت کرده است. تولستوی چهرهای مشهور و محبوب در روسیه و نویسندهای ماندگار در جهان به شمار میرود. تولستوی به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد، زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستی روی آورد. از دیگر کتابهای مشهور او میتوان به سهگانه کودکی، نوجوانی، جوانی و رستاخیز اشاره کرد.
این کتاب حاصل تحقیقات محمدرضا سرشار در متون معتبر تاریخی مرتبط با زندگی و سیره پیامبر اسلام (ص)، در قالب داستانی و به لحنی شاعرانه است. این اثر، پس از چاپ به صورت کتاب در دو قالب ویژه نوجوانان و بزرگسالان موفق به دریافت جوایز معتبری از سوی جشنوارههای کشوری قرار گرفت. که از آن جمله میتوان به عنوان اثر برگزیده دومین جشنواره قصههای قرآنی، پیامبران و ائمه» (مربوط به بررسی کتابهای ده سال سالهای ۱۳۷۴تا ۱۳۸۴) برای آن اشاره کرد. در کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» گرچه نویسنده در پرداخت به سیره و زندگی حضرت محمد(ص) به منابع تاریخی استناد کرده ،اما بهرهگیری وی از تخیل در پرداخت احوال روانی شخصیتهای فرعی و توصیف مکانها و اشیاء،نیز به وضوح مشهود است.
کتاب سهشنبههای دوست داشتنی مجموعه داستانهای کوتاه اعضای جلسههای سهشنبه نقد داستان حوزه هنری تهران مرکز می باشد. از متن کتاب: یه مدت آموزشگاه زبان انگلیسی رفتم. اون هم به لهجهی آمریکایی. چقدر هم به دردم خورد. دو سال پیش، یه سفر با مامان و بابا رفتیم خارج. رفتیم ترکیه. اونجا انگلیسی کلی به دادم رسید. ولی چند ماهی میشه که ایتالیایی میخونم. این خوانندهی بختبرگشته هم داره از شکستی که توی عشقش خورده میگه و از دلتنگیهاش. این نوار، به زبون ایتالیاییه. ـ تو خیلی بانمکی، روشنک! حتماً شوخی میکنی. عشق و عاشقی کدومه! این همه سوز و گداز، به خاطر پدرخواندهست. دلم میخواهد سرم را محکم به شیشهی ماشین بکوبم. اما به روی خود نمیآورم و میگویم: «شوخی کردم. البته هنوز خیلی با این زبان آشنا نشدم. اما فهمیدم داره از ناپدریش میگه. بالاخره هیچ جای دنیا، ناپدری مثل پدر خود آدم نمیشه.» گلنوش بلند میخندد و میگوید: «فکر میکنم اگه چند وقت با تو باشم، دیگه پیر نمیشم. منظورش پدرخوندهی گروههای مافیاست.»
این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه میباشد. این داستانها عبارتند از: شامگاهان در راه نوشتهی فاضل اسکندر ،کیسة توتون مادربزرگ نوشتة اکرم آیلیسلی، مهمان شبانه، چطور خان را ورشکست کرد نوشتة غفور غلام، مهمانی در روستا نوشتة حسین فخری، کرکس نوشتة لطیف محموداُف؛ از آن سو که باد میوزید نوشتة و. کراپیوین، پسربچهها نوشتة آنتون چخوف، دوستیِ پُردردِسر نوشتة واسیل وتیکا
محمدرضا سرشار(- ۱۳۳۲)، مشهور به رضا رهگذر، نویسنده گوینده برنامه رادیویی « قصه ظهر جمعه» است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «گوشه یک خرابه، جنوب یک شهرِ بزرگ، سگی زندگی میکرد. یک مادهسگ؛ که نه خیلی پیر بود، نه چندان جوان. زندگیاش که زندگی نبود. نفسی میکشید؛ دلش را خوش میکرد که زنده است. اسم به خصوصی نداشت. چون ولگرد بود و صاحبی نداشت که اسم رویش بگذارد. سگ قشنگی نبود. پوست خاکستریرنگی داشت، با چند تا لکّه بزرگِ سیاه. لاغر و مردنی بود؛ آن قدر که میشد از روی پوست، دندههایش را شمرد. از روزی که خودش را شناخته بود، زندگیاش همان طور ملالآور و یکنواخت میگذشت».
«حقیقت بوف کور» نقدی است به قلم محمدرضا سرشار(-۱۳۳۲) بر رمان بوف کور، شاخصترین اثر صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱) نویسنده معاصر ایرانی. در بریدهای از مقدمه کتاب میخوانیم: «نقد متفاوت اثری که در طی قریب به هفتاد سالی که از انتشار اولیۀ آن میگذرد، دهها بار، با کج و بدفهمی و مبالغههای شگفت، از سوی برخی از مشهورترین چهرههای ادبی داخلی و خارجی، موردِ ـ به اصطلاح ـ نقد و تفسیر و تأویل و ستایش قرار گرفته، و این نوشتهها، خود به خود، قالبی غیرواقعی ـ همچون یک تابو ـ از آن اثر، در ذهنها ایجاد کردهاند، حقیقتاً کاری دشوار است. زیرا، در این قبیل موارد، زحمت چنین منتقدی، چیزی حتی فراتر از مضاعف میشود. چه، او، در حین ارائۀ نقد خود، ناگزیر است ذهن مخاطبان خویش را هم، از غلط آموزیهای منتقدان پیشین پاک کند. انجام چنین کاری نیز، با توجه به اینکه به لحاظ روانی، افراد، معمولاً سخنی را که پیشتر ـ آن هم به کرّات و به تواتر ـ شنیدهاند، اصیلتر و صحیحتر و قابل اعتمادتر تصور میکنند، تقریباً به اندازۀ شکستن یک تابوی مقدس، دشوار است. زیرا، همانگونه که میدانیم، هر سخن و نظر متفاوت و جدیدِ حتی درست، ابتدا با تمسخر، سپس با انکار و بعد با تردید افکار عمومی مواجه میشود. و تنها در پی از سر گذراندن این مراحل است که امکان دارد ـ به تدریج ـ مورد قبول واقع شود. با این رو، از آنجا که یکی از مهمترین وجوه روشنفکری، ایستادگی در برابر استحمار، و یافتن و رهایی حقیقت از زندان جهل و اوهام و خرافات است، نمیتوان و نباید از بیم چنان گردابهایی، در ساحل امن سکوت و بیعملی ماند، و به سبکباری دل خوش داشت.»
«راز شهرت صادق هدایت» نوشته محمدرضا سرشار(-۱۳۳۲) است. کتاب راز شهرت صادق هدایت به بررسی شخصیت، آثار، عوامل شهرت و جایگاه صادق هدایت در جامعه فرهنگی و اجتماع ایران معاصر میپردازد. در این کتاب محقق کوشیده است بر اساس گفتههای دوستان و طرفداران صادق هدایت و برخی سرشناسان جریان طیف روشنفکری معاصر، نکتههای مغفولی از نحوه به شهرت رسیدن صادق هدایت و افرادی مانند او را بیان کند. در این کتاب شیوه و چگونگی تربیت خانوادگی، ویژگیهای فردی، عوامل تأثیرگذار خارجی و محیطی و... که در تکوین و شکلگیری شهرت صادق هدایت تأثیرگذار بودهاند، بهروشنی مورد بازکاوی و استدلال قرار گرفته و برای مستندسازی متن از منابع متعددی که طی نیم قرن اخیر منتشر شدهاند، استفاده شده است. در بریدهای از مقدمه ویراست دوم کتاب میخوانیم: «در مورد صادق هدایت، تا سال ۱۳۸۱ و به رغم تلاشهای مجدانه و پیگیر عدۀ قابل توجهی از همفکران او در داخل و خارج کشور، وضع به همین صورت بود. اما همانگونه که برای نخستین بار، بی. بی. سی. رادیوی استعماگر پیر کهنهکار - بریتانیای کبیر - در پی طرحی سنجیده و حسابشده، هدایتِ در آن زمان کاملاً گمنام، افسرده و بیخواننده را، یکشبه به اوج قلۀ شهرت در داخل کشور رساند، این بار نیز (در سال ۱۳۸۱) ، مغزهای متفکر پشت پردۀ آنان، به این نتیجه رسیدند که زمان احیای این نویسندۀ به حاشیه راندهشده، و بهرهبرداری مجدد از او در جهت اهداف استعماریشان فرا رسیده است. بنابراین، به بهانۀ بزرگداشت یکصدمین سال تولد، رادیو بی. بی. سی. او و آثارش را از قفسههای گردگرفتۀ ادبیات داستانی معاصر ایران بیرون کشید، غبارزدایی کرد، و به طرح دوبارهشان پرداخت. از این سو، در داخل نیز، کسانی که خود را فرزندان معنوی و ادامهدهندگان راه او میدانستند و نام و آوازه و رونق کسب و کارشان به این امر بستگی بسیار داشت، دنبالۀ کار را گرفتند.»
«نقد آثار داستانی صادق هدایت» مجموعهای از نقدهایی پیرامون داستانهای صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱)، نویسنده معاصر ایرانی به گردآوری محمدرضا سرشار، نویسنده و منتقد ادبی است. در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: بهطور طبیعی، با گذشت سی و نه سال از مرگ نویسندهای در قد و قواره صادق هدایت با حجم و کیفیت نوشتههای او، نباید نیازی به نقد و بررسی مجدد آثارش در حد و اندازه یک یا چند کتاب توسط جمعی از منتقدین باشد. اما با توجه به برخی بدفهمیها یا غرضورزیهای ادبی و فرا ادبی و بعضی تلاشهای وسیع صورت گرفتۀ خارجی و داخلی در همچنان زنده و مطرح نگاهداشتن این نویسنده متعلق به دوران سپریشده و آثارش، آن هم اغلب به عنوان برجستهترین نویسنده ادبیات معاصر ایران تاکنون ـ و لابد در آینده، تا بعد ـ و تأثیر این تبلیغات و جوسازیها، موضوع، صورت دیگری به خود میگیرد. خاصه اگر توجه داشته باشیم که در میان انبوه آثاری که تحت عنوان نقد و بررسی یا معرفی آثار هدایت منتشر شده ـ و حجم آنها به دهها برابر نوشتههای خودِ او میرسد ـ تقریباً شاهد نقد علمی بیطرفانهای نیستیم. با همین انگیزه بود که جمعی متشکل از داستاننویسان، منتقدین و پژوهشگران عرصه ادبیات داستانی، در سال ۱۳۸۲، مصادف با اعلام صدمین سالگرد تولد صادق هدایت از سوی بیبیسی، و آغاز موج تبلیغات وسیع راجع به او و آثارش و تجدید چاپ ـ رسمی یا غیررسمی ـ تقریباً کلیه آثار او در کشور، در قالب حلقه نقد و گفتگو، بر آن شد که به عنوان یک وظیفۀ ادبی روشنگرانه، به بازخوانی و نقد علمی و منصفانۀ آثار این نویسنده، برای تعیین جایگاه واقعیاش در ادبیات معاصر کشور بپردازد.
«داش آکل؛ حواشی و تبعات» متن و نقد داستان کوتاه داش آکل از صادق هدایت نوشته محمدرضا سرشار( -۱۳۳۲) است. در بخشی از کتاب میخوانیم: داشآکل یکی از سه ـ چهار داستان کوتاه مشهور صادق هدایت است (۱۲۸۱-۱۳۳۰ش.) است. از همین رو نیز، اولین داستان کوتاه هدایت بود که توسط یکی از کارگردانان مشهور سینمای ایران در قبل از انقلاب (مسعود کیمیایی) تبدیل به فیلمی سینمایی ـ به همین نام ـ شد، و به نمایش درآمد. داشآکل یکی از ده داستان کوتاه مجموعۀ «سه قطره خون» ـ چهارمین کتاب و دومین مجموعه داستان منتشره از هدایت ـ است، که نخستین بار در سال ۱۳۱۱ به چاپ رسید و منتشر شد. انتخاب نام «سه قطره خون» برای این مجموعه توسط هدایت، نشان میدهد که از نظر خودش، به هر حال، «داشآکل» ، قویترین داستان مجموعۀ مذکور، نبوده است. نقد حاضر میکوشد با نگاهی کاملاً فنی و معطوف به خود اثر، آن را بررسی نماید.
«ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی» نوشته محمدرضا سرشار(-۱۳۳۲)، نویسنده و منتقد ادبی معاصر است. او در این کتاب به تحلیل محتوایی و آماری آثار ادبی پس از انقلاب اسلامی پرداخته است.