محمدرضا سرشار



  • تعداد دنبال کننده (1)
  • تعداد کتاب (87)
  • اضافه شده به قفسه (75)
  • خوانده شده (9)



تاریخ تولد : پنجشنبه 7 مرداد 1350
درباره نویسنده :

داستان‌نویس، پژوهشگر و منتقد ادبی شناخته‌شده برای قصه‌های ظهر جمعه رادیو، کتاب آنک یتیم نظرکرده محمدرضا سرشار مشهور به رضا رهگذر تولد: 23 خرداد 1332 ازدواج: شهر شيراز ـ 1359 فرزندان: محمد (شيراز ـ 1360)، يوسف (تهران ـ 1362) و مهدي‌يار (تهران ـ 1367) تحصيلات: نشان درجه يک هنري (معادل دکتري) کتابها: 133 عنوان کتاب شمارگان کل آثار: بيش از 5 ميليون نسخه جوايز:36 جايزه ملي و کشوري کتابهاي تقديم‌شده به سرشار: 7 عنوان کتاب کتابهاي درباره سرشار: 5 عنوان کتاب اقتباسهاي سينمايي از آثار: 4 عنوان فيلم کتابهاي ترجمه شده به زبانهاي ديگر: 5 عنوان کتاب به زبانهاي انگليسي، عربي و اردو














خواب های خوش نوجوانی (برای کلاسهای پنجم و ششم دبستان و اول و دوم دبیرستان)

در یکی از این رویاها می خوانیم: «به آسانسور خانه ای که تازه به آن اسباب کشی کرده بودیم سوار شدم و دکمه طبقه اول را زدم. نمی دانم چرا فقط کف آسانسور حرکت می کرد و به طرف بالا می رفت. من کم کم داشتم با سقف بالای سرم که ثابت بود له می شدم. تنها کاری کردم این بود که دکمه طبقه هم کف را زدم. یک دفعه از توی خانه مان سر درآودم. اسباب و وسایلمان، گوشه و کنار خانه جمع شده بود و هیچ کس نه توی خانه مان بود و نه توی آپارتمانمان. در همین حین چشمم به یک مارمولک خیلی دراز افتاد که بدنش سرخ سرخ بود. با سرعتی مثل نور به طرف آشپزخانه رفتم و حشره کش را برداشتم ولی هرچه گشتم از مارمولک خبری نبود.یک دفعه صدایی شنیدم. به پشت سرم نگاه کردم. دیدم یکی روی سرامیک ها دراز کشیده. جلوتر رفتم تا صورتش را ببینم. وقتی به صورتش نگاه کردم فهمیدم دایی ام است. ولی چشم هایش قرمز قرمز است.»





ببارد باران، نبارد باران





کشاورز پیر و خرس قهوه ای