این کتاب تلخیصی از کتاب «جنگ و صلح» ترجمه کاظم انصاری است که توسط محمدرضا سرشار روایت شده است. لئو نیکلایویچ تولستوی نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس است که در یاسنایا پالیانا از توابع تولا زاده شد و در روز (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگترین شخصیتهای تاریخ روسیه است. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت کرده است. تولستوی چهرهای مشهور و محبوب در روسیه و نویسندهای ماندگار در جهان به شمار میرود. تولستوی به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد، زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستی روی آورد. از دیگر کتابهای مشهور او میتوان به سهگانه کودکی، نوجوانی، جوانی و رستاخیز اشاره کرد.
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف که بیشتر با نام ماکسیم گورکی ( ۱۹۳۶- ۱۸۶۸) شناخته میشود، نویسنده انقلابی روس و از بنیانگذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی است. گرچه او را بیشتر به عنوان یک نویسنده در سطح جهانی میشناسند و ستایش میکنند، از رهبران جنبش انقلابی روسیه نیز به شمار میآید. گورکی مانند چخوف به ادبیات عظیم رئالیست نیمه دوم قرن نوزدهم تعلق دارد و تنها کسی از نسل خویش است که در عین حال قهرمان ادبیات جدید شوروی پس از انقلاب است که از اصول رئالیسم سوسیالیست دفاع کرده است. گورکی که خود نویسندهای بیسر و سامان بوده، به خوبی از عهده توصیف دقیق زندگی مردم بیخانمان برآمده است. دنیای او دنیای بینوایان و بیچارگان و دنیای رنج و مبارزه است. گورکی در ادبیات تنها یک هدف پیش چشم داشت و آن عمل و تحرک بود. او در روسیه و خارج از آن شهرت و محبوبیت عظیمی به دست آورد.
لئو نیکلایویچ تولستوی، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به شمار میآید. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترینهای ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود بهاحترام وی ضرب شده است. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی میکرد. تولستوی در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.
«ولگردان و داستانهای دیگر» نوشته ماکسیم گورکی(۱۹۳۶-۱۸۶۸)، نویسنده روس است. این کتاب دربردارنده ۱۶ داستان کوتاه از این نویسنده برجسته ادبیات روس است. در بخشی از داستان «در استپ» که از داستانهای مشهور گورکی است میخوانیم: ما سه نفر بودیم، ارتباط ما، به سابقهیی طولانی بستگی نداشت. در یکی از میخانههای «خرسون» واقع در سواحل رود «دنی پر» به یکدیگر برخوردیم؛ و این ارتباط شروع شد: یکی از ما سربازهنگ راهآهن بود، زیرا سابقآ نزدیک «ورشو»، به نگاهبانی راه اشتغال داشت؛ او مردی درشت اندام، دارای رنگی سرخ و دیدگانی آرام و تودار بود. آلمانی حرف میزد و از وضع زندانها کاملا آگاه بود. هر یک از ما دلایل قاطعی داشت که به یادآوری روزگار گذشته خویش علاقه فراوانی ندارد. همین امر موجب اعتماد و پیوستگی ما به یکدیگر گردیده بود. ظاهرآ چنین میپنداشتیم که به هم اطمینان داریم، ولی باطنآ هیچ یک از ما به خودش هم اعتماد نداشت. رفیق دیگرمان مردکی لاغر و دارای لبهایی نازک بود که پیوسته آنها را به یکدیگر میفشرد تعریف میکرد که سابقآ دانشجوی دانشکده مسکو بوده است. سرباز و من گفته او را بدون چون و چرا پذیرفتیم. درحقیقت سرباز یا دزد یا کارآگاه بودن او در ایام گذشته، آن زمان در نظر ما کاملا یکسان مینمود. زیرا از گرسنگی رنج میکشید؛ در شهرها توجه پلیس را به خود جلب میکرد و در روستاها مورد بدگمانی دهاتیها قرار میگرفت، از پلیس و دهاتی متنفر بود، و نسبت به آنها کینهای مثل کینه حیوان ناتوان و خسته و گرسنهیی داشت. سومین نفر من بودم. در سایه همین فروتنی، که از زمان کودکی همواره نقطه ضعف من بوده است. از خصال خود، حتی یک کلمه هم برای شما تعریف نخواهم کرد و چون نمیخواهم مرا ضعیفالنفس بشمارید، درباره خطاهای خود سکوت اختیار میکنم.
کتاب نفوس مرده نوشته نیکولای گوگول نویسنده مشهور روسیه است. این کتاب با ترجمه کاظم انصاری توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است. این کتاب از شاهکارهای ادبی جهان است. درباره نیکولای گوگول نویسنده کتاب نفوس مرده نیکلای واسیلیِویچ گوگول (۱۸۰۹–۱۸۵۲) نخستین بار در ۱۸۲۹ منظومهی هانس کوشِلگارتِن را به چاپ رساند. این کتاب با موفقیتی روبهرو نشد و تقریباً تمام نسخههای آن را خود گوگول خرید و آتش زد. این ناکامی، نویسنده تازهکار را دلسرد کرد، ولی سرخوردگی او طولانی نبود. در سالهای ۱۸۳۱–۱۸۳۲ داستانهای منثور شبهایی در قصبهٔ نزدیک دیانکا منتشر شد و تحسین الکساندر پوشکین را برانگیخت. او در ابتدا پیرو مکتب رمانتیسم بود و کمی بعد مکتب رئالیسم انتقادی را انتخاب کرد. گوگول همزمان با ادگار آلنپو در آمریکا داستان کوتاه را در روسیه پایهگذاشت. نخستین داستان کوتاه او شنل نام دارد. تورگنیف نویسنده مشهور روسی دربارهی تاثیر گوگول میگوید: همه ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم. فرانک اوکانر به او لقب پدر قصه کوتاه را داده است. درباره کتاب نفوس مرده چیچیکوف کارمند یک سازمان دولتی است که رعیتهای مردهای را که اسمشان از آمار زندهها حذف نشده، میخرد تا از آنها برای گرو گذاشتن در بنگاه رهنی و گرفتن وام استفاده کند. چیچیکوف ضمن سفرهایی که میکند، به شخصیتهایی برمیخورد که نمایندهٔ طبقههای روسیهٔ تزاری و نحوهٔ زندگی این طبقات، سنتها و بیعدالتیهای حکومتاند. بهطور خلاصه آنها تصویر بسیار دقیق و تمامنمای زندگی مردم روسیه در آن زمان هستند. این کتاب را میتوان در گروه رئالیسم انتقادی طبقهبندی کرد زیرا ضمن بیان شرایط جامعه نگاه واقعگرایانه دارد. بخشی از کتاب نفوس مرده «من هم کاری دارم که هم قانونی است و هم غیرقانونی: به ظاهر غیرقانونی است، اما در باطن قانونی است. چون وثیقه ندارم، نمیخواهم با پرداختن حتا دو روبل برای رعیتهای زنده، باعث ضرر و زیان کسی شوم. اگر خدا نکرده ورشکست شوم، برایصاحب این رعیتها دردسر ایجاد خواهد شد، بنابراین تصمیم گرفتم از رعیتهای فراری یا مردهای استفاده کنم که اسمشان هنوز در صورت سرشماری باقی مانده است، با این عمل، هم کار خیری انجام دادهام و هم مالک بینوا را از پرداخت مالیات سرانه برای رعیتهای مرده یا فراریاش خلاص کردهام. فقط بهعنوان تشریفات انگار زنده باشند قراردادی میان خودمان امضا میکنیم.»