احمد شاملو



  • تعداد دنبال کننده (0)
  • تعداد کتاب (36)
  • اضافه شده به قفسه (1)
  • خوانده شده (1)






درها و دیوار بزرگ چین

بخش ابتدایی داستان زن پشت در مفرغی: یقینا اگر بگویم که نمی‌‏دانم علت این ماجرا چیست خیال می‌‏کنید شکسته‏‌نفسی کرده‌‏ام... و به همین دلیل می‌‏کوشم تمام آن را به همان ترتیبی که برایم اتفاق افتاد به یاد بیارم و بنویسم. شما که آن را خواندید تصمیمی درباره‌‏اش می‌‏گیرید آن را می‌‍‏شکافید و ازش برای خودتان چیزی درمی‌‏آرید و به این ترتیب است که من امیدوارم بتوانم خودم هم حقیقتی از این موضوعِ درهم پیچیده درک کنم. به این ترتیب است که من امیدوارم بتوانم خودم هم از کار خودم از ماجرای خودم سردربیاورم... فکر کنید جیوه آینه‌‏ئی را از بعض جاهاش تراشیده باشند. این را یک بارِ دیگر هم گفته‌‏ام. این را همیشه می‏‌گویم. زیرا بدبختانه در این دنیائی که درش زندگی می‏‌کنم هیچ‏‌چیز به قدر آینه‌‏ئی که بعض جاها جیوه‌‏اش را تراشیده باشند به من شبیه نیست...



باغ آینه

خواب چون در فکَنَد از پایم خسته می‌خوابم از آغاز غروب. لیک آن هرزه علف‏ها که به دست ریشه‏‌کن می‌‏کنم از مزرعه، روز، می‌کنم‏شان شب در خواب، هنوز...



اف‍س‍ان‍ه‌ه‍ای‌ ک‍وچ‍ک‌ چ‍ی‍ن‍ی‌

در افسانه چینی، مهم، نکته‌‏ای است که به کنایه گفته می‌‏شود. هر افسانه حاوی اتفاقی کوچک است که فشرده می‌‏شود و در آخر به صورت نتیجه‏‌ای روشن می‌شکفد. به همین سبب است که افسانه‌‏ها عمری دراز می‌‏یابند، و شتابان از دهانی به دهانی، از سرزمینی به سرزمینی، از قرنی به قرنی، از دیروز به امروز و از امروز به فرداهای دور سفر می‌‏کنند بی‌‏آن‏که خسته شوند، بی‌‏آن‏که از پای در آیند، و بی‌‏آن‏که در قوت و قدرت آن‏ها فتوری رخ دهد. غنای ادبیات کهن چین در همین افسانه‌هاست و افسانه‌ای چند که در این دفتر به فارسی گردانده شده، آثاری است که از قرن‏ها پیش از میلاد مسیح به روزگار ما رسیده، چنان که کهنه‌‏ترین آن‏ها هفتصد و نوترین‌‏شان شش سالی پیش از مبدأ تاریخ غربیان در جُنگ‏ها ضبط شده است، بی‌‏آن‏که به تاریخ دقیق پیدایش هیچ یک اشاره‌‏ای شده باشد.



قطعنامه

احمد شاملو(۱۳۷۹-۱۳۰۴)، شاعر و مترجم و پژوهشگر است . «قطعنامه» مجموعه‌‌ای است از چهار شعر بلندِ «تا شکوفه‌‌ سرخ یک پیراهن»، «سرود مردی که خودش را کشته است» ، «سرود بزرگ»، «قصیده برای انسان ماه بهمن». این مجموعه، مقدمه‌‌ای از چوبین (فریدون رهنما) در باب «شعر» و با ادراکی درست از شعر ا. بامداد آغاز می‌شود: «قطعنامه آغاز عهدی است با خویش و تعهدی است به «تو» و «شما»، که تا امروز هم پایدار مانده است؛ عزمی است خونین به جست و جوی «تو»؛ پوزار کشیدن در وادی‌ای است که امروز گل‌باغ است؛ سنگ اول بارویی است که ا. بامداد بر بام آن ایستاده است. تعهدی است به زندانی شعر بودن، در «زندان دوست داشتن». در جان من، قطعنامه ملودی لطیفی است که در سراسر آثار شاملو در نهایت کمال و عمقی پرشکوه «بسط» می‌‌یابد».



روزنامه‌ی سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌ی امریغ

«روزنامه‌ی سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌ی امریغ» نوشته احمد شاملو (۱۳۷۹- ۱۳۰۴)، متخلص به الف. بامداد، شاعر و مترجم و فرهنگ‌نویس است. شاملو در بخشی از مقدمه‌اش می‌نویسد:«کسانی گمان برده‌‌اند انگیزه‌‌ نگارش این سفرنامه که طی سال‌‌های ۶۸ و ۶۹ نوشتم در واقع پاسخ گفتن به تُرهاتی بوده است که نشریات فارسی ایرانی‌‌های مهاجر پس از سخنرانی من نوشتند. حقیقت این است که نه، آن تُرهات لایق پاسخ‌گویی نبود. من همیشه بر این اعتقاد بوده‌‌ام که خودکامه‌‌گانِ حاکم بر ایران یکی از دیگری سفیه‌‌تر بوده‌‌اند. دوستانی که سفرنامه را پیش از چاپ آن خوانده بودند، به جز همسرم که ابتدا از نگارش آن خشنود نبود، همه آن را نوشته‌‌ موفقی ارزش‌یابی کردند. سفاهتِ حاکمانِ تاریخی ما دایره‌‌ای کهکشانی‌‌ست نه محدوده‌‌ای چنان بسته و محدود که من در روزنامه‌‌ی سفر میمنت اثر ایالات متفرقه‌‌ی امریغ تصویر کرده‌‌ام! بینشِ محدودِ من مانعِ آن شده است که این فضاحتِ ناب را به نمایش بگذارم حال آن‌که خودِ آن موجودات تاریخی توانسته‌اند اوجِ بلاهت را با نبوغِ غیرقابلِ وصفی در صفحاتِ تاریخِ مکتوبِ ایران به ثبت رسانند». این کتاب شامل بخش‌ها و فصول متعددی است، از جمله: گزارش روز به روز، ذکر معموه مشهوره برقلی، الله صفا، در وجه تسمیه ولایت قالی‌فورنیا، تکمله در شکایت از کج‌تابی روزگار غدار، پاره‌ای افاضات تاریخی که حتماً یادمان باشد بدهیم به آب طلا بنویسند، فصل اندر باب اینکه جواب های هوی است، تفضل الهی شاخ و دم ندارد، زبان سعدی علیه‌الرحمه داشت از دست می‌رفت که بحمدالله...، به قبر پدرش خندیده که گفته شاهنامه آخرش خوش است! و اوضاع مملکت قاراشمیش است.



آیدا: درخت و خنجر و خاطره

از دست‏های گرم تو کودکانِ توأمانِ آغوشِ خویش سخن‏ها می‏‌توانم گفت غم نان اگر بگذارد. نغمه در نغمه در افکنده ای مسیحِ مادر، ای خورشید! از مهربانی بی‏دریغِ جانت با چنگِ تمامی ناپذیرِ تو سرودها می‏‌توانم کرد غم نان اگر بگذارد.



آهنگهای فراموش‌شده

از مقدمه کتاب: قطعاتی که درین کتاب جمع‏‌آوری شده است، نوشته‌هائیست که در حقیقت می‌بایستی سوزانده شده باشد. نوشته‏‌هائیست که باید دور ریخته شده باشد. نوشته‏‌هائیست که بهتر بود اصلاً نوشته نشده باشد! این‌مطلب پیش از چاپ کتاب برای من روشن بود. نوشته‏‌های این کتاب آهنگهائیست که خیلی زود از یاد می‌رود. جرقه‌‏هائیست که تا می‌جهد در هوا خاموش می‌شود. از جمله‌‏ی نوشته‌‏هائیست که گذشت زمان زود پیرشان می‌کند، ـ گمشان می‌کندـ نابودشان می‌کند... این قطعه‌‏ها به چهره‏‌ی زیبا و دلنشین شباهت ندارد که در نخستین نظر با همه‏‌ی ریزه‏‌کاریهای خود روی مغز نقاشی بشود؛ اینها شبیه قیافه‏‌های عادی و پیش پا افتاده‌‏ایست که آدم حتی برای یکبار هم میل نمی‌کند برضا در آن بنگرد؛ این نوشته‌‏ها مثل لرزش یک سیم تار از برخورد بال یک حشره، یا مثل یک نفس کوتاه نسیم در یک شب گرم تابستان، فقط در وجود خود زنده است؛ یعنی نقش نمی‌‏بندد، باقی نمی‌ماند، زود از بین می‌رود و فراموش می‌شود و تا باز تکرار نشود بیاد نمی‌آید و تا هنگامی‌که مجددا خودش را نشان نداده است، مرده است!



قصه‌های کتاب کوچه

احمد شاملو ( ۱۳۷۹-۱۳۰۴)، متخلص به الف. بامداد، شاعر و مترجم و فرهنگ‌نویس است. «کتاب کوچه» عنوان فرهنگ‌نامه‌ای است به کوشش شاملو و آیدا سرکیسیان، همسرش، که در چندین جلد به عنوان دائرةالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران تدوین شده‌ است. چند دهه از عمر شاملو صرف گردآوری و تدوین این کتاب شد و چهارده جلد آن در زمان حیات وی به چاپ رسید. در بخشی از کتاب، قصه آقا روباه، می‌خوانیم: « زنده‌‌یاد فضل‌‌اللّه‌ صبحی مهتدی در این باب که چرا روباه را به لقب آشیخ مفتخر کرده‌‌اند حکایتی آورده که نقل می‌‌شود: یکی بود یکی نبود. روباهی بود زبر و زرنگ که نزدیک چناری لانه داشت. بالای درخت چنار هم لک‌لکی برای خودش آشیانه درست کرده بود. هر روز صبح که روباه از لانه‌‌اش بیرون می‌‌آمد نگاهی به بالای درخت می‌‌کرد و سلامی به لک‌‌لک می‌‌داد و با خودش می‌‌گفت: روزی روزگاری این لک‌‌لک صاحب بچه می‌‌شود و اگر ما یک وقت شکاری گیرمان نیامد بچه لک‌‌لک را شکار می‌‌کنیم. پس باید از حالا بنای دوستی با این لک‌‌لک بگذارم. اما وقتی فهمید که لک‌‌لک نر است از دوستی با او پشیمان شد اما دیگر چاره‌‌ای نبود. یک روز لک‌‌لک به روباه گفت: ـ خوب نیست که ما همسایه باشیم و نان و نمک هم را نچشیده باشیم. یک روز مرا سر سفره‌‌ات صدا بزن و ...».



هوای تازه

«هوای تازه» مجموعه اشعاریست از احمد شاملو (۱۳۷۹-۱۳۰۴)، شاعر نوگرای معاصر ایران. شاملو به سبب رویکرد ادبی و نگاهی به ادبیات و تاریخ ادبیات فارسی داشت، همواره منتقدان و هواداران سرسختی نیز داشت. در یکی از سروده‌های این کتاب به نام «سرچشمه» می‌خواینم: «در تاریکی چشمان‌ات را جُستم در تاریکی چشم‌هایت را یافتم و شب‌ام پُر ستاره شد. تو را صدا کردم در تاریک‌ترینِ شب‌ها دل‌ام صدایت کرد و تو با طنینِ صدایم به سوی من آمدی. با دست‌هایت برای دست‌هایم آواز خواندی برای چشم‌هایم با چشم‌هایت برای لب‌هایم با لب‌هایت با تن‌ات برای تن‌ام آواز خواندی. من با چشم‌ها و لب‌هایت اُنس گرفتم با تن‌ات انس گرفتم، چیزی در من فروکش کرد چیزی در من شکفت من دوباره در گهواره‌ی کودکی خویش به خواب رفتم و لبخندِ آن زمانی‌ام را بازیافتم. در من شک لانه کرده بود. دست‌های تو چون چشمه‌یی به سوی من جاری شد و من تازه شدم من یقین کردم یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم و در گهواره‌ی سال‌های نخستین به خواب رفتم؛ در دامان‌ات که گهواره‌ی رؤیاهایم بود...»



شازده کوچولو

شازده کوچولو اثر ماندگار نویسنده فرانسوی، آنتوان دو سنت اگزوپه‌ری، محبوب‌ترین کتاب برگزیده‌ی مردم قرن بیستم و کتاب قرن است. داستان کتاب شازده کوچولو درباره‌ی سفر شهریار کوچولویی است که از سیاره‌اش، اخترک ب۶۱۲ به زمین سفر می‌کند و ماجراهای سفرش را روایت می‌کند.  کتاب شازده کوچولو را احمد شاملو، ترجمه کرده است. درباره‌ی کتاب شازده کوچولو شازده کوچولو، که در اخترک ب۶۱۲ ساکن است روزی تصمیم می‌گیرد سفر کند. او در سیاره‌اش گلی دارد که حسابی مغرور است اما دوستش دارد. شازده کوچولو وقتی به زمین می‌رسد، مردی را می‌بیند که خلبان هواپیمایی است که خراب شده است. دوستی و رابطه‌ی عمیق و زیبایی بین شازده کوچولو و خلبان شکل می‌گیرد. این دوستی به مرد کمک می‌کند تا معنای زندگی واقعی را پیدا کند. خلبان دوباره به یاد می‌آورد که زندگی کردن بدون سوال پرسیدن، بدون عشق و بی حضور بچه‌ها بی‌معنا است. شازده کوچولو در سفرش آدم بزرگ‎های عجیب غریبی را می‌بیند که هرکدام دلایل عجیب غریبی برای کاری که انجام می‌دهند دارند و مرتب یادآوری می‌کند که این آدم بزرگ‌ها راستی راستی عجیبند... کتاب شازده کوچولو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم کتاب شازده کوچولو از زیباترین داستان‌های کوتاهی است که تا به حال نوشته شده است. خواندن این کتاب را به تمام علاقه‌مندان پیشنهاد می‌کنیم. افرادی که دوست دارند اثری عمیق و متفاوت درباره‌ی زیبایی‌های زندگی بخوانند، کتاب شازده کوچولو را جذاب و خواندنی می‌یابند. درباره‌ی آنتوان دو سنت اگزوپه‌ری آنتوان دو سنت اگزوپه‌ری در ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ در لیون فرانسه متولد شد. اگزوپری تا قبل از جنگ جهانی دوم، خلبان تجاری موفقی بود. با آغاز جنگ، به نیروی هوایی فرانسه در شمال آفریقا پیوست. اگزوپه‌ری کتاب شازده کوچولو را با الهام از دیدار با کودکی در آفریقا، نوشته است. کتاب شازده کوچولو به بیش از سیصد زبان ترجمه شده و بارها مورد اقتباس تئاتری و سینمایی قرار گرفته است. آنتوان دو سنت اگزوپه‌ری در ۱۹۴۴ در حادثه‌ای که برای هواپیمایش رخ داد درگذشت. او بعد از مرگ به عنوان قهرمان ملی فرانسه شناخته شد. احمد شاملو احمد شاملو متولد ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران است. شاملو متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. شهرت او در ایران به سبب بنیان گذاشتن یک نوع قالب شعری به نام شعر سپید است. او علاوه بر سرودن شعر به کار ترجمه نیز مشغول بود. بسیاری از شعرهای شاملو به زبان‌های سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده است. احمد شاملو بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ از دنیا رفت. جملاتی از کتاب شازده کوچولو شاهکارم را نشان بزرگ‌ترها دادم و پرسیدم از دیدنش ترس‌تان برمی‌دارد؟ جوابم دادند: ـ چرا کلاه باید آدم را بترساند؟ نقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم می‌کرد. آن‌وقت برای فهم بزرگ ترها برداشتم توی شکم بوآ را کشیدم. آخر همیشه باید به آن‌ها توضیحات داد. ـ نقاشی دومم این‌جوری بود.  بزرگ‌ترها بم گفتند کشیدن مار بوآی باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیش‌تر جمع جغرافی و تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و این‌جوری شد که تو شش‌ساله‌گی دور کار ظریف نقاشی را قلم گرفتم. از این‌که نقاشی شماره‌ی یک و نقاشی شماره‌ی دواَم یخ‌شان نگرفت دلسرد شده بودم. بزرگ‌ترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمی‌توانند از چیزی سر درآرند. برای بچه‌ها هم خسته‌کننده است که همین‌جور مدام هر چیزی را به آن‌ها توضیح بدهند. ناچار شدم برای خودم کار دیگری پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانی یاد گرفتم. بگویی نگویی تا حالا به همه جای دنیا پرواز کرده‌ام و راستی راستی جغرافی خیلی بِم خدمت کرده. می‌توانم به یک نظر چین و آریزونا را از هم تمیز بدهم. اگر آدم تو دلِ شب سرگردان شده باشد جغرافی خیلی به دادش می‌رسد. از این راه است که من تو زنده‌گیم با گروه گروه آدم‌های حسابی برخورد داشته‌ام. پیش خیلی از بزرگ‌ترها زنده‌گی کرده‌ام و آن‌ها را از خیلی نزدیک دیده‌ام گیرم این موضوع باعث نشده درباره‌ی آن‌ها عقیده‌ی بهتری پیدا کنم. هر وقت یکی‌شان را دیده‌ام که یک‌خرده روشن‌بین به نظرم آمده با نقاشی شماره‌ی یکم که هنوز هم دارمش محکش زده‌ام ببینم راستی راستی چیزی بارش هست یا نه.