@{{ user_rate = 0 }}

خانه اشباح







روند ها : #کتاب،

خانه اشباح

چارلز دیکنز , سمانه جعفری‌پور 192 صفحه

انتشارات نشر روزگار

«خانه اشباح» دربردارنده مجموعه داستان‌های کوتاه انگلیسی قرن ۱۹ میلادی با موضوع «ارواح» و از نویسندگانی چون «چارلز دیکنز»، «ویکی کولینز»، «هسبا استرتن»، «آلفرد استارلینگ»، «آدلایت آنه پرو» و... است.
در داستان «روح در اتاق ساعت» اثر هسبا استرتن می‌خوانید:
پسرعمویم جان هرسشل از فرط هیجان چهره‌اش کمی گلگون شد و گفت که نمیتواند ترددهایی که در اتاقش صورت گرفته را انکار کند. مدام اصرار داشت و می‌گفت که روح یک زن به آنجا راه یافته است. چند نفری از او پرسیدند که آیا روح شکل زشت و وحشتناکی داشته یا نه؟ جان در حالی که بازوان همسرش را می‌گیرد و با حالتی مصمم پاسخ می‌دهد:" نه." پرسیدند آیا همسرش از حضور روح باخبر بوده است؟ پاسخ می‌دهد:"بله" "آیا صحبت می‌کرده‌است؟ "ااوه بله" و دوباره می‌پرسیدند: "او چه می‌گفت؟ " جان عذر خواهی می‌کند و می‌گوید که کاش پاسخ دادن به این سوالات را همسرش به عهده می‌گرفت زیرا او بهتر از پس این کار بر می‌اید. به هر حال همسرش قول داده بود که از جانب روح سخن بگوید و ازاینکه نمی‌توانست هیچ چیز را پنهان کند کمی مضطرب بود. سرانجام خود را برای بازگویی ماجرا آماده کرد و در تصحیح صحبت‌های همسرش اضافه کرد:" تصور کنید روح اینجا میان ما نشسته است، او داستانش را اینگونه بیان می‌کند:
من از زمان طفولیتم یتیم بودم و شش خواهر ناتنی داشتم. همواره تحت فرمان یک جریان مداوم آموزش تحمیلی بودم. دومین فرزند محسوب می‌شدم و طبیعتی متغییر داشتم. مثل خواهر بزرگترم باربارا بزرگ میشدم و والدینم در گذشته بودند. باربارا مانند تمام دستورات و قوانین خانوادگی مهم، در برنامه شخصی خود سرسختانه تصمیم گرفته بود که خواهرانش باید ازدواج کنند. چنان قوی و سرسخت بود که در نهایت موفق می‌شد آنها را سر و سامان دهد و به احساس رضایتی که خواهانش بود دست یابد. البته به غیر از من که لجوجترین خواهرش بودم سعی می‌کرد امید بیشتری داشته باشد. بیشتر مردم مرا به خوبی می‌شناختند. دختری بی فکر، چابک که همه کارش شکار و آتش زدن یک چوب کبریت گران قیمت بود...

برش هایی از کتاب