از مقدمه نویسنده:
داستانهای این کتاب شما را از یک داستان پلیسی سفت و سخت دربارهی شخصیتهای اشعار کودکانه به جمع آدمهایی میبرد که خوردن را دوست دارند، از شعری دربارهی این که اگر در افسانهی پریان گرفتار شدید چگونه رفتار کنید به داستانی دربارهی پسرکی که زیر پُلی به یک ترول بر میخورد و قول و قراری که با هم میگذارند.
وقتی پسربچه بودم، ری برادبری داستانهای کوتاهی را که فکر میکرد خوانندههای کم سن و سالتر دوست خواهند داشت از میان کتابهایش جمع کرد و آنها را با عنوان م مثل موشک و ف مثل فضا منتشر کرد. حالا من هم همین کار را کردهام، و از ری پرسیدم از نظر او اشکال ندارد من اسم این کتاب را ج مثل جادو بگذارم. (از نظر او اشکال نداشت.)
ج مثل جادوست. همهی حروف این خاصیت را دارند، اگر آنها را درست کنار هم قرار بدهید. با آنها میشود جادو کرد، رویا بافت، و کاش حتی بشود باعث تعجب شد...