«دختر گمشده» نوشته گیلین فلین( - ۱۹۷۱)، نویسنده و فیلمنامهنویس امریکایی است. «دختر گمشده» یک رمان دلهرهآور است که با اقتباس از آن فیلمی به کارگردانی دیوید فینچر در سال ۲۰۱۴ ساخته شده است.
رمان در هر فصل از نگاه یکی از شخصیت های اصلی، نیک دان و ایمی دان، روایت میشود و خواننده را در تعلیقی مدام نگاه می دارد تا این که حقایق فاش شود.
خلق هر اثرِ هنریِ بینقص، خودبهخود یک معجزه است اما معجزهی گیلین فلین در این اثر، فقط خلق رمان نیست. معجزهی او کشف ژانر تازهای در رمان پلیسی است.
رمانی که برخلاف دیگر داستانهای این ژانر، روی پای زنی ایستاده و با او پیش میرود؛ درحالیکه تا پیش از این، مردان ایفاگر چنین نقشهایی در این رمانها بودهاند.
فلین توانسته نبض زندگی و افکار جامعهی امروز را دریابد و زنان را از کنج و حاشیه به بطن داستان بیاورد؛ «دختر گمشده» از این نظر اثری مدرن است.
فلین در این کتاب، نبض نوین جامعه جهانی و مسائلی را که دنیای مدرن با آن سروکار دارد، یافته و گامبهگام ما را به درون جامعه ای میبرد که در آن، نهتنها زنان پوسته خجالتی خود را رها کرده و به دلِ آبوآتشِ اجتماع زدهاند، بلکه به نقش تأثیرگذار رسانهها ـ دیگر عامل این زبان جهانی ـ بر جامعه نیز تأکید میکند.
آدمهای این رمان، سیاه یا سفید نیستند و همین مطلقنبودن خوبی و بدی، باعث خلق عنصر والای غافلگیری در اثر شده است.
عبارت حکیمانهای میگوید: «از همراهی، مهر پدید میآید و از مهر، رنج. چون این رنج را که از مهر برمیتابد، نوشیدی، چونان کرگدن ـ تنها ـ سفر کن.» این کتاب داستان همین رنج است، رنجی که از عشق برمیآید اما شخصیتهای آن برای رهایی از این رنج، تنهایی را برنمیگزینند، آنها به دل اجتماع قدم میگذارند و ما را با بیم و امیدهاشان همراه میکنند.
در جامعه مدرن امروزی، «دختر گمشده» همان دختری است که مدتی مدیدی است در ذهنها حضور دارد اما مجالِ بهقلمکشیدهشدن را نیافته بود، اینک فلین است که آینه به دست گرفته و نور آن را به مسائل تازه جامعه امروزی بازمیتاباند، آینهای که در بازتاب آن، رنگ خون نیز هویداست.
«دختر گمشده» پرفروشترین کتاب سال۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ بوده است.
این رمان، مثالی از زیر سبکی به نام « نوآر خانگی» در رمان های امروز است. منتقدان این کتاب را به خاطر روایت نامطمئن آن، تعلیق و پیچهای داستانیاش به شدت ستودهاند.