جبران خلیل جبران(۱۸۸۳-۱۹۳۱) نویسنده و شاعر آمریکایی لبنانیتبار است.
در بخشی از «نامه جبران به ماریتا لوسن» از مجموعه نامههای وی میخوانیم:
«هر کاری میخواهی انجام ده، اما در بستون اقامت نکن! به نظر من بستون، شهر سکوتی کشنده است و گویی در آن هیچ چیز حرکتی نمیکند. مردم با خاطرات رنگپریده زندگی میکنند و با وجودِ کلیساهای زیبای بیشماری که در آن وجود دارد، به راستی که اهالی بستون بیذوقترین و کملطفترین مردمان هستند. البته من در این شهر، دوستان خوب زیادی دارم، اما آنها نیز بستون را دوست ندارند و همچون تبعیدی.ها در اینجا زندگی میکنند.
مارییتا! میخواستم پیش از ترک نیویورک تو را ببینم، اما بخت با من یار نبود. میخواستم عکسهایی را هم که از من و کارگاه گرفته بودی، ببینم. منظورم آخرین حلقه فیلم است. امیدوارم از عکسهای قبلی بهتر شده باشد. به نظرم دوربین تو در مهمانی آن شب، ارواح و اشباح را خطاب قرار داده بود!
وقتی به نیویورک بازگردم، باید میهمانی دیگری ترتیب دهیم. باید مادرت نیز در آن حضور یابد. در واقع آن میهمانی به افتخار تو و مادرت خواهد بود.
عزیزم، ملکهی زیبایم! برایم نامه بنویس و مرا از حالت باخبر کن و بگو که در این روزهای بهاری، شادمانو خوشحال هستی.
خداوند، پشتیبان و نگهدار تو باشد.»